من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

بدون عنوان

در آسمان برفی این روزها من هنوز چشمم به سوی لط توست ای خدا برایم با مداد رنگی زیبایت خورشیدی نقاشی کن که همه رنگهای دنیا را داشته باشد جز رنگ سیاه . تنهاییم را با رنگهای طلاییت پر کن که ما خسته ایم با این تنهایی حرفهای بیرنگ مرا با صدای کودکی معصوم رنگ بده. خاکستری تنهاییمان را بردار بگذار تمام رنگهای دنیا را برایم بکشد کودک سفید رویاهایم من خورشیدم خورشید که به همه گرما میدهم اما میخواهم دیگر رگین کمان شوم بر من بباران باران بیرنگ را برایم بخوان آواز سرمست بلبلی را که رنگ عشق را جلا دهد برایم سرود آرزوهایم را بسرا که ما دیگر نمیخواهیم بی بلبل سفر کنیم برایم دعا کنید . ای مداد رنگی ها ...
31 خرداد 1391

بدون عنوان

ما برمی خیزیم دستان باد را می گیریم و بر می خیزیم بگدار درختان سوختن ققنوسیمان را ببینند ومهتاب آرام گیرد وشب تابها با فانوس تنهایی خود آواره کوچه و خیابان نشوند وآن کرم خاکی که دور از چشم ما گریه می کرد تا اورا نبینیم وآن پر پروانه ای که برای سوختنمان بر زمین افتاد حالا با یک پر به تو می نگرد بسوز ققنوس برخیز که جغد ها تاصبح خواب ندارند بسوز برای تولد مسیح جشن بگیر که پاپا نوئل تنها، برایت خوشبختی هدیه آورد بسوز که در ای هوای سرد گرگها میرخسند وخرگوشها هنوز در خوابند بسوز ققنوس برخیز که دیو تنهایی قصه ها شکسته میشود واینبار دیگر ماه پیشونی قصه مون تنها نیست بسوز ققنوس بسوز که من سردم است بسوز وفقط گرگهای جنگل را بسوزان تولد دوباره...
31 خرداد 1391

بدون عنوان

ما برمی خیزیم دستان باد را می گیریم و بر می خیزیم بگدار درختان سوختن ققنوسیمان را ببینند ومهتاب آرام گیرد وشب تابها با فانوس تنهایی خود آواره کوچه و خیابان نشوند وآن کرم خاکی که دور از چشم ما گریه می کرد تا اورا نبینیم وآن پر پروانه ای که برای سوختنمان بر زمین افتاد حالا با یک پر به تو می نگرد بسوز ققنوس برخیز که جغد ها تاصبح خواب ندارند بسوز برای تولد مسیح جشن بگیر که پاپا نوئل تنها، برایت خوشبختی هدیه آورد بسوز که در ای هوای سرد گرگها میرخسند وخرگوشها هنوز در خوابند بسوز ققنوس برخیز که دیو تنهایی قصه ها شکسته میشود واینبار دیگر ماه پیشونی قصه مون تنها نیست بسوز ققنوس بسوز که من سردم است بسوز وفقط گرگهای جنگل را بسوزا...
31 خرداد 1391

بدون عنوان

در آسمان برفی این روزها من هنوز چشمم به سوی لط توست ای خدا برایم با مداد رنگی زیبایت خورشیدی نقاشی کن که همه رنگهای دنیا را داشته باشد جز رنگ سیاه . تنهاییم را با رنگهای طلاییت پر کن که ما خسته ایم با این تنهایی حرفهای بیرنگ مرا با صدای کودکی معصوم رنگ بده. خاکستری تنهاییمان را بردار بگذار تمام رنگهای دنیا را برایم بکشد کودک سفید رویاهایم من خورشیدم خورشید که به همه گرما میدهم اما میخواهم دیگر رگین کمان شوم بر من بباران باران بیرنگ را برایم بخوان آواز سرمست بلبلی را که رنگ عشق را جلا دهد برایم سرود آرزوهایم را بسرا که ما دیگر نمیخواهیم بی بلبل سفر کنیم برایم دعا کنید . ای مداد رنگی ها ...
31 خرداد 1391

بدون عنوان

سكوتم را به بهانه آرمشم پيش فروش كردم و زبانم را به بهاي ناچيز فروختم من تنهاييم را به تو ميسپارم اي آفريننده فرشته هاي كوچك و دلم را به آهي سرد ميسپارم به اميد تو شايد روزي برايم هديه اي از تو رسيد براي من و دوستاني كه قلبشان به اميد تو ميتپند شادي دلمان را با صداي فرشته اي كوچك مزين كن بهترين هديه ات را در نوروز به ما ارزاني دار كه همه ما منتظر نسيم صبحگاه تو هستيم
31 خرداد 1391

بدون عنوان

خدایا دستانم را بگیر به من یاد بده چگونه برایت نقاشی کنم میخواهم بلند شوم هنوز روزگار شب تابها تمام نشده وجغد ها هنوز شبها بیدارند من منتظر فرشته اي از جنس مهرباني يك كفشدوزك تنها هستم خداوندا مرا در اين دنياي رنگيت تنها نگذار
31 خرداد 1391

بدون عنوان

سكوتم را به بهانه آرمشم پيش فروش كردم و زبانم را به بهاي ناچيز فروختم من تنهاييم را به تو ميسپارم اي آفريننده فرشته هاي كوچك و دلم را به آهي سرد ميسپارم به اميد تو شايد روزي برايم هديه اي از تو رسيد براي من و دوستاني كه قلبشان به اميد تو ميتپند شادي دلمان را با صداي فرشته اي كوچك مزين كن بهترين هديه ات را در نوروز به ما ارزاني دار كه همه ما منتظر نسيم صبحگاه تو هستيم
31 خرداد 1391

بدون عنوان

خدایا دستانم را بگیر به من یاد بده چگونه برایت نقاشی کنم میخواهم بلند شوم هنوز روزگار شب تابها تمام نشده وجغد ها هنوز شبها بیدارند من منتظر فرشته اي از جنس مهرباني يك كفشدوزك تنها هستم خداوندا مرا در اين دنياي رنگيت تنها نگذار
31 خرداد 1391